یاسریاسر، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

آقا یاسر مامان بابا

نهمین ماهگرد یاسر جان

سلام سلام بازم سلام ببخشید که یه مدت نبودیم آخه هم این یاسر جون چهار دست پا میره و باید حواسم بهش باشه و هم اسباب کشی داشتیم آخه خونه خریدیم آقا یاسر هم که کلی تو اسباب کشی و چیدن کمکمون کرد دیشب نهمین ماهگرد آقا یاسر بود و مامان جونینا و عمه اینا اومدند خونمون و یه جشن کوچولو گرفتیم چندتا عکس میزاریم ببینید نظر یادتون نره  بله دیگه آقا یاسر داره واسه ماهگرد سالن  را تزیین میکنه از خستگی تو روروئک خوابش برد   اینم کیک ماهگرد یاسر جونه که به مناسبت خونه جدید شکل خونه درستش کردم   آقا یاسر به همراه باباجون قادر و بابا طاهر عزیز         ...
16 اسفند 1391

جشن دندونی 2

سلام به همه دوست جونای عزیز آقا یاسر ببخشید که دیر اومدیم البته با دست پر اومدیم آخه این مدت اصفهان بودیمو گذشت و گذار یادتونه گفته بودیم قرار بریم اصفهان و اونجا هم جشن دندونی بگیریم ، اصفهان یه جشن کوچولو گرفتیم آش درست کردیم کیک خوردیم و ... این هم عکساش البته الان یاسر ٤ تا دندون داره و داره دو تا دیگه هم در میاره      این کیک دندونی به قناد گفته بودیم دندون درست کنه این شد           این کارت تشکر و گیفت های جشن دندونی     کادوی خاله و عمو اکبر که بچه خیلی باهاش بازی کردند     این دوتا خانوم  کوچولو ها پرنیا و ...
6 دی 1391

محرم

محرم امسال مثل پارسال اصفهان بودیم شب ها می رفتیم هیئت امسال یاسر علی اصغر هم شد دقیقا ٦ ماهش بود        ما ٨ صبح رفتیم خمیه گلستان شهدای اصفهان ولی پر بود یه عالم علی اصغر اونجا بود هوای بیرون خیمه خیلی سرد بود مجبور شدیم بریم جای دیگه    اینم میدون امام اصفهان   این  بع بعی نذر سلامتی یاسر       ایشون دایی .... هستند چه کنیم دیگه گفتند شطرنجیشون کنیم ...
4 دی 1391

واکسن های ماه چهارم

سلام دوست جونای عزیز روز 12 مهر سه تایی یعنی مامان بابا و آقا یاسر رفتیم بهداشت که واکسن های آقا یاسر را بزنیم وای خدا، من که شدید نگران یاسرم بودم که دردش نیاد وقتی رسیدم اینقدر واسه دکتر و بقیه خندید که همه فراموش کردن کارای نی نی مارا انجام بدن وزن یاسر خوب بود  قدشم خوب بود تا میزاشتیمش زمین میزد زیر گریه ،خدایاااااااا ، همه می گفتند وای چقدر بغلی شده خدا به دادتون برسه خلاصه وقت واکسن شد من که از ترس داشتم سکته میکردم گفت بیا پاهاشو بگیر منم چشمامو بستم محکم گرفتم یهو یاسر نازم زد زیر گریه تا بغلش کردم آروم شد یکم استامینوفن دادیم به یاسر تا تب نکنه بعدش واسه معذرت خواهی بردیمش بیرون گردوندیمش خدا را شکر پسر گلم تب نکرد فقط...
16 مهر 1391

مسافرت های آقا یاسر

سلام به همه دوست جونا ببخشید خیلی وقته که نیستیم آخه رفته بودیم اصفهان و اونجا خیلی نمی شد از نت استفاده کرد - خیلی وقته که وبلاگ به روز نشده ولی اینبار با دست پر اومدیم عکس آقا یاسر در باغ موزه چهل ستون   اینم محمد مهدی خاله که امسال داره میره مدرسه اینقدر یاسرو دوست داره همیشه هم مواظبشه فداش بشم   اینم آقا یاسر  کنار ساحل بابلسر ،از نور خورشید بدش میاد نازنینم       آقا یاسر بغل بابا علی چه کیفی میکنه   کی میشه یاسر هم مثه محمد مهدی اینجوری بازی کنه   و اما مسابقات سه گانه که عمو اکبر شرکت کرد و با مشقت زیاد سوم شد  بعد از برنده شدن و تش...
30 شهريور 1391

شب نامگذاری

سلام چند شب پیش یعنی شب ولادت حضرت علی (ع) یه جشن کوچولو واسه آقا یاسر و بابا های مجلس گرفتیم تو این مراسم اسم آقا یاسر که قبلا توسط مامان و بابا انتخاب شده بود را واسه آقا یاسر گذاشتیم و اسم اون گوششو گذاشتیم محمد جواد چون تو روز میلاد امام جواد به دنیا اومد چند تا عکس هم هست که میذارم ببینید این کیک باباهاس که توسط نی نی های مجلس به این روز افتاد ...
18 خرداد 1391

تولد آقا یاسر

این مطلبو میزنم واسه عمه ها و دایی ها و زن دایی ها و خاله که از نی نیمون دورن و نمیتونن ببیننش آقا یاسر ما در تاریخ ١٢/٣/٩١ مصادف با میلاد امام جواد (ع ) تقریبا حدودای ساعت ١٢ در بیمارستان شهید عارفیان ارومیه به دنیا اومد تولدش مبارک این اولین عکس آقا یاسر تو بیمارستانه که بابا طاهر ازش گرفته   اینم بابا و پسر گلش ...
16 خرداد 1391